مجموع مقالات سیر احمد نیاز

اقتصادی - فرهنگی - اجتماعی و دینی

مجموع مقالات سیر احمد نیاز

اقتصادی - فرهنگی - اجتماعی و دینی

قلت یا کمبود منابع

قلت یا کمبود منابع

در یک تعریف کوچکی میتوان گفت که قلت عبارت از آن حالتیست که اگر قیمت یک جنس به صفر تقرب کند در مقدار تقاضای آن ازدیاد بعمل میآید. بدین معنی که با آنکه انسان نیازمند یک جنس است ولی در حالت که برای بدست آوردن آن مجبود به پرداخت مبلغی است از آن صرف نظر نموده است. به الفاظ دیگر میتوان گفت که هر آنچیزیکه برای دریافت آن پولی میپردازیم، در حقیقت در حالت کمبود ویا قلت میباشد. اگر مواد خوراکی، لباس، خانه و صدها جنس دیگر به مقدار لایتناهی و غیر قابل حساب موجود میبود، هیچکس حاضر به پرداخت پولی برای دریافت آن نبود.

این قلت است که باعث بمیان آمدن علم اقتصاد گردیده است، تا بتوانیم با منابع در دست داشته خویش حداکثر نیازمندیهای خویش را پوره سازیم.

اگر منابع قلیل نمی بود چه میشد؟

اگر منابع در طبیعت به اندازه لامحدود و به دسترس همه بشکل رایگان قرار میداشت، همانگونه که از یک لحاظ به منفعت انسان تمام میشد، دیگر هیچ انسانی پیدا نمیشد که گرسنه باشد و یا برهنه و بی خانمان، اما از یک دید دیگر جهان هستی امروز را با خطرات شدیدی نیز مواجع میساخت.

این قلت است که انسان را وادار نموده تا راحتی خویش را رها کرده و بطرف محلات و دفاتر کاری خویش بروند و مشغول کار گردند، قلت همان پدیده ایست که انسان را مجبور به اختراعات و انکشافات بسیار عظیمی ساخته است.

اگر از روز اول طبیعت همه چیز را فراوان و رایگان و بدون کم و کاست به دسترس همه قرار میداد، انسان ضرورت احساس نمیکرد تا بالای زمین های زراعتی رفته، برای قلبه نمودن زمین، حیوانات را اهلی بسازد، لوازم زراعتی چون یوغ، تراکتور و صدها لوازم دیگر را بمیان آورد. هیچگاهی انسان مجبور نمیشد تا به تحقیقات بپردازد و تخم ها و بذرها را اصلاح سازد، حتی ارتباطات گسترده که امروزه میان انسانها بمیان آمده است، سر نخ آن همان قلت بوده که انسان را وادار به شناخت یگدیگر کرده تا بتوانند با همدیگر اجناس در دست داشته شان را تبادله کنند.

با آنکه شاید همه انسانها بخواهند تا، همه چیز به اندازه فراوان و رایگان باشد، تا انسان دیگر ضرورت به کار کردن را پیدا نکند، اما بدانید که در اگر انسان قادر به این کار هم شود، در اینصورت دنیا چهره دیگری بخود میگیرد، انسانها جز خوردن و خوابیدن و اینطرف و آنطرف گشتن کاری نخواهند داشت. چراکه این کارکردن و تلاش کردن برای بدست آوردن اجناس و ضروریات که در دسترس ما قرار ندارد ما را زنده نگهمیدارد.

در اخیر میخواهم این مطلب را با ارائه حکایت که در کتاب کیمیاگر پولیو کوئیلو خاتمه بخشم. در این کتاب حکایت شخصی پولدار و ثروتمندی ذکر میگردد که از روزگار جوانی که هنوز هیچ پولی در دست نداشت، آرزوی رفتن به بیت الله را داشت، این آرزو در وی چنان شور و شوق ایجاد کرد که او مجبور شد تا به تجارتی روگرداند و پول کافی برای رفتن به آنجا را بدست آورد. و حال که او یکی از پولدارترین مرد محله خود بحساب میشود، هنوز هم به بیت الله نرفته است، زیرا او معتقد است که با رسیدن به هدفش دیگر همه شور و شوق که به سینه دارد خاتمه پیدا میکند. دیگر هیچ دلیلی برای کار کردن برایش باقی نمیماند.

پس در نتیجه گفته میتوانیم که ولو قلت و کمبود منابع زندگی ما را با مشکلات مواجع میکند، اما با وجود آن هم یگانه مشوق و انگیزه زیستن هم بدست آوردن چیزهایست که هنوز بدسترس ما قرار نگرفته است.

مادر و پدرم

مادرم و پدرم

آنگاه که پایم توان رفتن نداشت

آنگاه که زبانم توان گفتن نداشت

تو بودی که دستم را گرفتی

تو بودی که حرف حرف زندگی را آموختاندی

بر تبسمم اشک میریختی و بر گریه ام هم

اشک اول از خوشی و اشک دیگر از غم

تو بودی که مرا عاشق او گشتاندی

تو بودی که آهنگ زندگیم را آموختاندی

تو بودی که خدایم را برایم فهماندی

تو بودی که با نامش شیطان را از من رهاندی

تو بودی که مرا بر جاده انسانیت کشاندی

ترا دوست میدارم چون

پیامبر خدا ترا دوستت میدارد

ترا دوست میدارم چون

خدمتت بهتر از خدمت بر دین خداست

ترا دوست میدارم چون

خدا جایگاه نیکوکاران را زیرا پایت قرار داد

نمیدانم آن شب های تار کرده ات را چگونه ادا کنم

نمیدانم آن بزرگی اسمت را به کدام زبان صدا کنم

نمیدانم آهنگت را به کدام گلو نوا کنم

نمیدانم چند جان پیدا کنم تا همه را به تو فدا کنم

نمیدانم خدمت خداکنم یا که خدمت شما کنم

فقط اینرا میدانم که به هر جا چشم افگنم

فقط تصویر ترا آنجا که نگاه کنم

س-ا-نیاز

نامه از قبر - قسمت سوم

قسمت سوم - ترجمهء از سیر احمد نیاز

 مادر جان، جانم مادرم! به آنچه میگویم خوب گوش فرا بدی، در قرآن و در احادیث پیامبر (ص) هر آنچه گفته شده از دل و جان قبول نما، آنها همه درست هستند، و حرف حرف آنرا در عمل پیاده کن، اشتباه مرا تو هم تکرار نکن، زمانیکه من در دنیا بودم قدر و واقیعت نعمات را نمیدانستم، در حالیکه زمانیکه به اینجا آمدم فهمیدم که همه نعمات بخاطر امتحان به اینجا بوده است، عبادات فرض و واجب را مکرراً و بدون کام و کاستی انجام ده، در زمان پیدا نمودن فرصت، با عبادات نافله خزینه خود را به اینجا افزایش بده، انسان خوب شو، در اینجا با خوبی ها بیا، در اینجا برای اضافه نمودن اعمالت هیچ فعالیتی موجود نیست، تمام سرمایه ات عبارت از آنچه که از دنیا آورده یی میباشد، بدین لحاظ باید زمانیکه از دنیا به اینجا میآیی با اعمال صالح باید آیی، سخن حضرت علی (ک): در دنیا عمل است و حساب نه و در آخرت حساب است و عمل نیست. را حالا دانستم. بخاطریکه در وضعیت من قرار نگیرید باز هم به شما مکرراً میگویم، سخن های مرا به دقت گوش کنید، بعد از هر نماز برای نجات از عذاب قبر دعای خود را از یاد نبرید، بخاطر آسان شدن هنگام مرگ سوره اخلاص را زیاد بخوان، هنگام مرگ خود را گُم مکن، از اینکه خداوند متعال صاحب رحمت بی پایان است امید کن، و آخرین نفسهای خود را به این امید بده، خواندن زیاد کلمه توحید را هیچگاهی احمال مکن، زیاد زیاد قرآن بخوان، و از ثواب خواندن قرآن به من هم ببخشا، حق بنده را زیاد رعایت کن مادر!. بخاطر منافع کوچک قلب را مشکنید، بخشایشگر و خوش برخورد باشید، مکافاتش را در اینجا میبینید، و در حالت مفلس نمی افتید، حسد، غیبت و سخن چینی مکنید، چی میشود گناهان که عذاب قبر تان را زیاد میسازد انجام ندهید، بخاطر که در اینجا با گناه نه آیید، با توبه نصوح توبه کنید.

در اینجا قیمترین سرمایه ترس از خداوند (ج) میباشد، از خداوند (ج) با محبت و با امید بترس، و این قیمترین سرمایه ات میگردد، و در اینجا بسیار به دردت میخورد. بعضاً هم چنین دعا کن که یا رب از ترس قهرت اوامرت را بجا آورده و از حرام هایت خود را به دور نگه کردم.

حیات بعد از مرگ و حیات قبر خود را باندیشید، بانیشید که دیروز چه بودم، امروز کی هستم، فردا چه خواهم شد. زیارت قبور نه تنها برای ما بلکه برای خود شما بسیار با اهمیت است. در زمان زیارت قبور ما متواضع باشید، کبر نکنید، روزی شما هم مانند ما خواهید شد، تفکر کنید، اعمال صالح و کارهای خوب تان را زیادتر بسازید، این برای نجات دنیا و آخرت تان سرمایه با ارزش میگردد، در زمان خرید و فروش سوگند مخورید، با پدر و مادر تان اکرام نمائید، دوستان تان را خوش بسازید، دعاهای نیک مردم را بگیرید، زیارت اقارب تان را احمال مکنید، هرگز کسی را فریب ندهید، عیوب و قصور و نقصان یکدیگر تان را جستجو نکنید، نماز در مسجد و در جماعت را دوام بدهید، بخل مورزید، از نعمات داده شده خداوندی بصورت مشروع استفاده کنید، جوانمرد باشید، فقط از لوکس و اسراف بپرهیزید، اگر میان تان خفگی های وجود داشته باشد، باهم آشتی کنید، در مقابل همدیگر تان درست باشید، بر زبان تان حاکم باشید، قلب مشکنید، کینه توز مباشید، راستگو باشید، فقرا را کمک کنید، حرام مخورید و اطفال تان را حرام مخورانید، زیارت همسایه های مریض تان را احمال مکنید، کارهای خیر تان، خاصتاَ کارهای باقی ماندنی تان را دوام بدهید، اینطور میشود که از آتش نجات پیدا کنید.

در مقابل حیوانات با شفقت باشید، میان تان سلام دادن را فراموش نکنید، به هرکس سلام بدهید، در آغاز هر کار خیرتان بسم الله را فراموش نکنید، شبهای قندیل برای نجات تان یک وسیله خوبی است، هرگز از آنها غافل مشوید، گناهای کوچک را کوچک حساب مکنید، ظلم مکنید و بددعای مظلوم را مگیرید، نماز تان را قضاء نکنید، دوامدار و بی کم و کاست ادا کنید، در اینصورت برکات و تاثیرات نماز تان را حتی در دنیا حس خواهید کرد، ادا کردن نماز شما را از کارهای نادرست و انکار دور ساخته و شما را باید یک مسلمان مثال بسازد.

قرآن تلاوت کنید، چرا که آن بزرگترین شفاعت کننده شما میگردد، در اینجا قبور را بیشتر قرآن روشن میسازد، چه میشود، شما مانند من غفلت نکرده و پشیمانی مکنید، فقط بسیار دقت کنید که فقط خواندن قرآن کافی نیست، ضرورت است تا آنرا در اعمال تان تطبیق کنید، آنچه که قرآن حلال و حرام نموده به دقت شناخته و انجام دهید، و هم باید بفهمید که اینجا هیچ گناهی پنهان نمی ماند، هرگز بخاطر اینکه کسی نمی بیند به گناه دست مزنید، چرا که حتی اورگانهای که گناه نموده هم در روز حساب به گناه شهادت میدهد، به آرزوهای غیر مشروع نفس های خود گوش مدهید، زود زود برای نفس خود نصحیت کنید، مرگ تان را تمنا مکنید، فقط برای مرگ تان آماده باشید، خداوند را زیاد ذکر کنید، اینطور است که از مریضی خطرناک غفلت نجات میابید.

در اینجا بسیار موضوعات دیگری هم است که برای شما ابراز نمایم، اما من به همین قدر اکتفا میکنم، مادر جان! و آخرین حروفم، با خدا و پیامبرش دوستی کرده، تابع قرآن باش، در اینصورت در صراط مستقیم میباشی. حضرت محمد (ص) را مرشید خود قرار ده، تا از راه درست منحرف مگردی، هیچ گاهی پشیمان نمی شوید، جهاد را با نفست انجام ده، هیچگاه محاسبه خودت را احمال مکن، هر روز انجام ده، در حساب اینجا آسانی میبینید، برای نصیحت اولاً نفست را مخاطب انتخاب کن، بخاطر رضای خالق همه مخلوقش را دوست داشته باش، شرف ایمان نصیب هر کس نمیگردد، آنرا خوب محافظت کن، اعمال صالح ات را فراموش مکن، اگر حیات آخرت را چون باغچه گُل میخواهی در دنیا تخم های خوبی را بکار، با احادیث رسول الله (ص) آنر آب بده، با قرآن آنرا پرورش کن، میوه و ثمرش را به همه مردم تقسیم کن. آن عمل صالح را که از دیگران توقع داری، اولاً در نفس خود عملی کن.

برای دیدار ما در جنت دعا کن

پسرت

(سیر احمد نیاز هم التماس دعا میکند)

نامه از قبر - قسمت دوم

قسمت دوم - ترجمهء از سیر احمد نیاز

آه اگر میدانستی مادر جان که جنت را چقدر آرزو میکنم، تعریف کردن آنجا به کلمات دنیوی به هیچ وجه ممکن نیست، در آنجا هر چیزی موجود میباشد، هرچه که بخواهی عاجلاً داده میشود. مشکلات نیست، آسایش است، اضطراب نیست، محبت است، با دوستانت دیدار موجود است، یعنی در آنجا چیزی بمعنی نه نیست، هر چیزی در جنت موجود است.

مادر جان! آنانیکه در دنیا به غفلت به سر نبرده اند، در چهار اطراف حوض کوثر با پیامبر (ص) یکجا هستند، و از همه مهمتر اینکه خداوند تعالی را در آنجا دیده میتوانیم، که این هم مرا هیجان میدهد، و بخود میگویم که حال با این عذاب قبر خود را از گناهان پاک کرده و به جنت داخل شو.

فقط مادر جان! چی میشود، تو خود را آماده بساز. اگر از تمام نعمات جنت استفاده کردن را میخواهی، اعمال صالح خود را باید ازدیاد بخشی، چرا که اعمال صالح ات سرمایه و ثروتت است، با آنها درجات و جایگاهای جنت تعیین شده، و نعمات قابل استفاده در آنجا زیاد میگردد. در جنت نعمات بی حساب و جاویدان موجود است، اما بداوا نیست، نعمات را به تناسب سرمایه ات بدست می آوری. دارندگان سرمایه کم و دارندگان سرمایه بیشتر، منزلتها و نعمات را که اشغال میکنند، متفاوت میباشد. که این هم نتیجه عدالت خداوندی میباشد.

مادر جانم! آیا میدانی که در اینجا هرکس مانند من در عذاب نیستند، بعضی های هستند که در باغچه های جنت بسر میبرند، قبر برای آنها چون باغچه های جنت گردیده است، آنها کسانی اند که در دنیا اهداف آفرینش را دانسته، و خود را به آمدن به این دنیا آماده کرده بودند، یعنی آنها اوامر و نهی های خداوند را دانسته، و آنها مومن های هستند که لیاقت بندگی خداوند را دانسته بودند، یعنی به قبر و آخرت به شکل آماده آمده اند. به آنها هم هر صبح و شام جایگاهایشان در جنت نشان داده میشود، قبور آنها را عذاب نمیدهد، بسیار راحت هستند، در قبور شان. در دنیا الفاظ و آنچه که گوش میدادند، قرآن و همچون پرنده های بهاری که وضوح میگرفتند، و نمازهای شان که در وقتیکه همه در خواب بودند میخواند، استراحت های خود را ترک کرده و خاص به رضای خداوند (ج) نماز های شبانگاهی، ذکرهای آنها، حالا در قبور آنها هرکدام یک نور گشته، و قبور شان را روشن ساخته است. و قبور شان را همچون باغچه های جنت گردانیده، آنها میوه کشت های شان را حالا میچینند، و از سایه های کشتزارهای شان لذت میبرند.

ای آه! که از من گذشت، و باز هم ای آه! مادر جان! در اینجا کسانی هم هستند که بحال شان غبطه نخوردن ممکن نیست، خاک به جسدهای ایشان هیچ چیزی کرده نمیتوانند، جسدهای شان تازه باقی مانده، و نمی گندد، هیچ حیوانی، در وجودهای آنان نزدیک شده نمیتوانند، مارهای و گژدم ها وجود های آنها را گزیده نمیتوانند، یعنی با بدنهای سالم فقط راحت خوابیده اند.

پیامبران، شهیدان، و آنانیکه خداوند لایق دیده و دوستان خداوند اند آنها

اینجا قبر است مادر! کسی جزا دیده و در میان اضطراب و کسی هم حیات خوشی در باغچه های جنت دارند، عدالت حقیقی اینست مادر!

مادر جان! اینجا یک عالم مختلف است، یک عالم جداگانه است، یعنی برزخ و قبر گفته اند، واقعاً که عالم دیگری است، آنچه که در دنیا در مورد اینجا گفته شده است همه درست است، اما آنچه که گفته شده است کافی نیست، حتی من که در اینجا هستم، برای توضیح حال و احوال خود ناتوان هستم، چرا که معیارات دنیا و معیارات اینجا از هم متفاوت است. فقط در یک کلمه، بسیار حیات سخت است در اینجا، خاصتاً برای افراد گناهکار چون من. قبرم مرا عذاب میدهد، نمیدانم که عذابم تا چه زمانی ادامه پیدا میکند، اما باز هم امید دارم، زمانیکه رحمت خداوند بیاید، شاید بخاطر عمل نیکم، اگر یکدانه هم باشد، سبب شده و باعث نجاتم گردد، چرا که در اینجا عذاب برای بعضی دوامدار و برای بعضی هم قابل بخشش است، بنا بر آن بسیار ضرورت به دعایت دارم، چی میشود مادر جان، برای نجات این پسر غافلت زیاد زیاد دعا کن؛ اگر میخواهید که بعضی گناه های که عذاب مرا در قبر زیاد ساخته بدانید، بعضی آنها، همان گناهای است که در دنیا برایشان زیاد ارزش نمیدادم، به سخنهای پیامبر(ص) گوش نداده آن غیب های را که کرده ام، یکی از گناهانیست که عذاب مرا بسیار زیاد ساخته همین غیبتها است. همچنان از یکی از دوستانم یک مقدار قرض گرفته بودم و بدون پرداخت آن به اینجا آمده ام، او هم عذاب قبرم را زیاد ساخته است. چی میشه قرض مرا اداء کرده و مرا از این عذاب نجات بده، زیرا تا پرداخت آن قرض این عذاب ادامه میابد، مادر!، آن گریه های بی تاب شما، و آن ناله و فریاد و مو کندن های شما، فقط عذاب مرا در اینجا زیاد ساخته است؛ چی میشود اینرا نکنید. چی میشود، از برای من خفه شوید، از جدایی من جگرخون شوید، اما به درجه عصیان فریاد و فغان نکنید، و همچنان مادر جان! از گفتن آن هم شرمنده هستم، بعضاً برای منافع دنیوی دروغ میگفتم، و هم بعضی سوگندهای که یاد میکردم، مرا پریشان ساخته است، از این لحاظ عذابم چندین چند بیشتر شده است.

و هم شما خبر ندارید که یک چند بار دزدی کرده بود، کوچک بود، مگر بازهم دزدی بود، میدانم که اگر شما خبر میداشتید مرا اینطور رها نمیکردید، کاش خبر داشته و حساب را به اینجا رها نکرده و در همانجا حلال میکردم، حالا اینها عذابم را آنقدر زیاد ساخته که بعضاً بسیار فریاد میکشم.

اما بازهم هزاران بار شکر میکنم، مادر جان! زیرا در اینجا آنچنان صاحبان عذاب موجود هستند که از فریادهای آنها حتی من هم اضطراب میکشم، آنها اشخاص گناهکارتر از من هستند، یکتعداد آنها در دنیا شاهدی دروغ نموده بودند، یکتعداد آنها به زنان نیک افتراء نموده بودند، انسانها را با زبانشان اذیت کرده بودند، مال یتیم را خورده بودند، حیله نموده اند، عیوب و خطاهای دیگر مسلمانان را می پالیدند، کبر نموده بودند، دو روی یی و ریاکاری نموده بودند، با اقارب و دوستان شان صله رحم را قطع نموده بودند، با فقرا، مساکین و حیوانات ظلم نموده و اذیت نموده بودند، قتل و قتال نموده اند.

بلی مادر جان! در اینجا عذاب این چنین است، هر کسی به اندازه گناهش در دنیا اینجا عذاب میکشند.

نامه از قبر - قسمت اول

نامه از قبر

ترجمهء از سیر احمد نیاز

قسمت اول

مادر جان! بخاطر مردنم به چشمانم نگاه کرده اشک میرختی، من در آن زمان به یک نکته نگاه کرده و خارج شدن روح از بدنم را تماشا میکردم. یکتعداد تان فریاد را شروع کردید، با صداهای بی تاب و بلند به گریه آغاز نمودید، در آنزمان بسیار خفه شدم، زیرا آن فریادهای شما به من عذاب میداد. بعضی های که در آنجا حضور داشتند برای من رحمت طلبیدند و دعای مغفرت نمودند، آنها مرا چقدر خرسند ساختند، چرا که به دعای آنها ملائک هم آمین میگفتند. در آنزمان چشمانم را بستید، بعداً هم زنخ ام را بسته کردید. در زمان کشیدن لباسهایم هم خوب عمل کردید، و بعداً هم بسته کردن پنجه های پایم را حس میکردم. فقط در احوال دادن مرگم به دوستانم کمی احمال نمودید، در نماز جنازه ام بیروبار بیشتر را میخواستم، چراکه زیادت آنها برای من شفاعت میبود. همچنان آنانیکه الی حویلی مسجد آمده ولی در نماز جنازه ام اشتراک نکردند بسیار خفه ام کردند، با آمدن شان به جنازه ام بسیار کاری خوب کردند، اما اگر در نماز جنازه ام هم اشتراک میکردند چی میشد؟ هم مرا خرسند میساختند و هم خودشان را.

مادر دوستداشتنیم! چندی قبل در زیارت قبرم آمده بودید، به من سلام دادید، من هم در جواب تان علیک گفتم، آیا شنیدی؟ مادر جان! میدانی که زیارت تان به قبر خود را به حسرت انتظار میکشم. آیا میدانی که آمدنت به قبرم مرا چقدر خوش میسازد؟ چی میشود زود زود بیا. و هم اگر بعد از سلام برایم مغفرت طلب کنی بسیار خرسند میشوم، چرا که به مغفرت شما بسیار احتیاج دارم.

بالایم قهر نشو مادر جان، در اینجا من بسیار ناراحت هستم، عذاب غفلت دنیا را حالا میکشم، روحم در حالت اضطراب است، نه در آسمان هستم و نه در زمین، در بین هر دو مانده ام.

ای کاش در دنیا کارهای خوب و صالح انجام میدادم، ای کاش، در آن زمان جایم معلوم میبود. اینرا چقدر آرزو میکنم، چراکه در دنیا کسانیکه به عهد خود که به الله(ج) بسته اند وفا میکنند، کسانیکه درست کار هستند، و کسانیکه صاحبان کارهای صالح هستند مثل آنکه در جنت باشند، در قبر به سر میبرند. مادر جان! باز هم وضعیت خود را شکر میکنم، چراکه اگر ناوقت هم باشد برای نجاتم ایمانی دارم، زیرا حالت کافران و بی دینان بسیار خرابتر از من است. روح آنها در حالت بدتری عذاب میشوند.

در اینجا دیدن همدیگر ممکن است، فقط آنرا صاحبان اعمال صالح انجام داده میتوانند، صاحبان اعمال صالح همدیگر خود را زیارت میکنند، در مورد کارهای شما انسانهای دنیا با همدیگر مذاکره میکنند. اما هرکس باهمدیگر دیده نمیتوانند. فقط کسانیکه از لحاظ درجه ایمان و عمل با همدیگر یکسان هستند، همدیگر را می بینند، اما من بیچاره با هیچ کسی دیدار نمیتوانم.

عذابم آنقدر زیاد است که فرصت آنرا پیدا کرده نمیتوانم. یا که بخاطر آمدنم با گناه به اینجا اجازه داده نمیشوم. قانون این عالم اینچنین است مادر. مادر جان! بعضاً با خود میگویم که چی میشد که در دنیا اعمال صالح انجام میدادم، و در اینجا با اعمال صالح می آمدم، در آن زمان پدرم را هم دیده میتوانستم، دیدن او را چقدر آرزو دارم، این آرزویم را فهمیده نمیتوانی. فقط او کارهای صالح داشت که در محل عذاب خود او را نمی بینم.

مادر جان! بعد از اینکه قبرم را بستید و خاک انداختید، روحم دوباره به بدنم برگشت، در آنزمان صدای پاهای کسانیکه مرا به قبر گذاشته بودند را میشنویدم، بعدش هم دو ملک نزدم آمد، اسم یکی اش منکر و اسم دیگرش نکیر بود، آنقدر با هیبت بودند که از ترس نمیدانستم که چی کنم و چی بگویم، چراکه هر چیز معلوم بود، البته که عاقبت خود را در آخرت تخمین مینمودم، ذاتاً جایم در جهنم هم برایم نشان داده شده بود. از این خاطر برپا شدن قیامت را هیچ نمیخواهم، چراکه اگر قیامت برپا شود در محل جزایم یعنی در جهنم داخل میشوم. میترسم مادر جان بسیار میترسم، اما صاحبان اعمال صالح یعنی اشخاصیکه با ثوابها اینجا آمده اند، آنها بسیار خوش هستند، از منکر و نکیر هیچ نمی هراسند، جاهای خود را در جنت هم دیده اند، بدین لحاظ همین اکنون قیامت برپا شود، در هیجان رفتن به جنت هستند.

همینطور که گفتم از دیدن نکیر و منکر بسیار ترسیده بودم، آنها از من پرسیدند که پروردگارت کیست؟ دینت چیست؟ پیامبرت کیست؟ پرسیدند که کتابت چیست؟ قبله ات کجاست؟ ایمانت چیست؟ عملت چیست؟ این چنین سوالات را پرسیدند. بسیار ترسیده بودم و هیچ جواب داده نتوانستم. بسیار فریاد کشیدم، مادر! آیا فریادم را شنویدی؟ در حالیکه جواب سوالات آنقدر آسان است که صاحبان اعمال صالح؛ ربم الله، دینم اسلام، پیامبرم حضرت محمد (ص) جواب میدادند. چرا که قانون خداوندی چنین است، هرکس آنچه را که کشت نموده درو میکند.

مادر دوست داشتنی ام! همانطوریکه گفتم من در یک عذاب بزرگ هستم، قبرم مرا فشار میدهد، من در جنجال بزرگ هستم، با نزدیکان و دوستانم دیدار کرده نمیتوانم، از شما خبر گرفته نمیتوانم، جای و محلم معلوم نیست، اینها مرا عذاب میدهد. این جایم در جهنم که هر صبح و شام برایم نشان داده میشود، مرا بسیار زیاد ترس و اضطراب میدهد. فقط مادر جان! امیدم را هنوز هم از دست نداده ام، زیرا اگر با این عذاب قبر از گناه پاک شوم در دارالموقف خود و در روز محشر از پاکان حساب میگردم، اما اگر با عذاب قبر پاک نشوم، و هم در روز محشر پاک نشوم، بسیار میترسم، فقط با آتش دوزخ پاک میگردم، این قانون غیر قابل تغییر اینجا میباشد، اشخاص ناپاک و اشخاص گناهگار به جنت رفته نمیتوانند. چرا که آنجا محل پاکان است.