مجموع مقالات سیر احمد نیاز

اقتصادی - فرهنگی - اجتماعی و دینی

مجموع مقالات سیر احمد نیاز

اقتصادی - فرهنگی - اجتماعی و دینی

قلت یا کمبود منابع

قلت یا کمبود منابع

در یک تعریف کوچکی میتوان گفت که قلت عبارت از آن حالتیست که اگر قیمت یک جنس به صفر تقرب کند در مقدار تقاضای آن ازدیاد بعمل میآید. بدین معنی که با آنکه انسان نیازمند یک جنس است ولی در حالت که برای بدست آوردن آن مجبود به پرداخت مبلغی است از آن صرف نظر نموده است. به الفاظ دیگر میتوان گفت که هر آنچیزیکه برای دریافت آن پولی میپردازیم، در حقیقت در حالت کمبود ویا قلت میباشد. اگر مواد خوراکی، لباس، خانه و صدها جنس دیگر به مقدار لایتناهی و غیر قابل حساب موجود میبود، هیچکس حاضر به پرداخت پولی برای دریافت آن نبود.

این قلت است که باعث بمیان آمدن علم اقتصاد گردیده است، تا بتوانیم با منابع در دست داشته خویش حداکثر نیازمندیهای خویش را پوره سازیم.

اگر منابع قلیل نمی بود چه میشد؟

اگر منابع در طبیعت به اندازه لامحدود و به دسترس همه بشکل رایگان قرار میداشت، همانگونه که از یک لحاظ به منفعت انسان تمام میشد، دیگر هیچ انسانی پیدا نمیشد که گرسنه باشد و یا برهنه و بی خانمان، اما از یک دید دیگر جهان هستی امروز را با خطرات شدیدی نیز مواجع میساخت.

این قلت است که انسان را وادار نموده تا راحتی خویش را رها کرده و بطرف محلات و دفاتر کاری خویش بروند و مشغول کار گردند، قلت همان پدیده ایست که انسان را مجبور به اختراعات و انکشافات بسیار عظیمی ساخته است.

اگر از روز اول طبیعت همه چیز را فراوان و رایگان و بدون کم و کاست به دسترس همه قرار میداد، انسان ضرورت احساس نمیکرد تا بالای زمین های زراعتی رفته، برای قلبه نمودن زمین، حیوانات را اهلی بسازد، لوازم زراعتی چون یوغ، تراکتور و صدها لوازم دیگر را بمیان آورد. هیچگاهی انسان مجبور نمیشد تا به تحقیقات بپردازد و تخم ها و بذرها را اصلاح سازد، حتی ارتباطات گسترده که امروزه میان انسانها بمیان آمده است، سر نخ آن همان قلت بوده که انسان را وادار به شناخت یگدیگر کرده تا بتوانند با همدیگر اجناس در دست داشته شان را تبادله کنند.

با آنکه شاید همه انسانها بخواهند تا، همه چیز به اندازه فراوان و رایگان باشد، تا انسان دیگر ضرورت به کار کردن را پیدا نکند، اما بدانید که در اگر انسان قادر به این کار هم شود، در اینصورت دنیا چهره دیگری بخود میگیرد، انسانها جز خوردن و خوابیدن و اینطرف و آنطرف گشتن کاری نخواهند داشت. چراکه این کارکردن و تلاش کردن برای بدست آوردن اجناس و ضروریات که در دسترس ما قرار ندارد ما را زنده نگهمیدارد.

در اخیر میخواهم این مطلب را با ارائه حکایت که در کتاب کیمیاگر پولیو کوئیلو خاتمه بخشم. در این کتاب حکایت شخصی پولدار و ثروتمندی ذکر میگردد که از روزگار جوانی که هنوز هیچ پولی در دست نداشت، آرزوی رفتن به بیت الله را داشت، این آرزو در وی چنان شور و شوق ایجاد کرد که او مجبور شد تا به تجارتی روگرداند و پول کافی برای رفتن به آنجا را بدست آورد. و حال که او یکی از پولدارترین مرد محله خود بحساب میشود، هنوز هم به بیت الله نرفته است، زیرا او معتقد است که با رسیدن به هدفش دیگر همه شور و شوق که به سینه دارد خاتمه پیدا میکند. دیگر هیچ دلیلی برای کار کردن برایش باقی نمیماند.

پس در نتیجه گفته میتوانیم که ولو قلت و کمبود منابع زندگی ما را با مشکلات مواجع میکند، اما با وجود آن هم یگانه مشوق و انگیزه زیستن هم بدست آوردن چیزهایست که هنوز بدسترس ما قرار نگرفته است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد