مجموع مقالات سیر احمد نیاز

اقتصادی - فرهنگی - اجتماعی و دینی

مجموع مقالات سیر احمد نیاز

اقتصادی - فرهنگی - اجتماعی و دینی

بررسی عواید و مصارف دولت در اقتصاد اسلامی

 دوستان عزیز!‌ 

برای دریافت فارمت پی-دی-اف این سیمینار (سیمینار من) روی لینک دانلود کلیک نمائید. 

 

دانلود

 

بیرق من - شعری از سیر احمد نیاز

بیرق من 

بیرق من زرد و سرخ نیست رنگ آن ایمان بود

سرزمینم توده خاکی نباشد پهنه اسلام بود

گبر و کفر و مسلمان خشنود باشد در دیار

من نه مظلوم و نه ظالم چونکه قانون سرخط قرآن بود

گر به در انگشت بانی چشم بد دوزی عدو

از صدای تیغ و تیرم ناله و افغان بود

گر به اصل و ریشه خود باز گردیم دوستان

هم زمین سبز و خرم گردد زبالایش چه خوش باران بود

این نژاد و این زبان و قوم ما را تار کرد

نوجوانان کشته، پیر آشفته، طفلک گریه و نالان بود

اصل ما اسلام و ایمان است و قرآن است و بس

غیر این سه زندگی بر فرد فرد زندان بود

قلت یا کمبود منابع

قلت یا کمبود منابع

در یک تعریف کوچکی میتوان گفت که قلت عبارت از آن حالتیست که اگر قیمت یک جنس به صفر تقرب کند در مقدار تقاضای آن ازدیاد بعمل میآید. بدین معنی که با آنکه انسان نیازمند یک جنس است ولی در حالت که برای بدست آوردن آن مجبود به پرداخت مبلغی است از آن صرف نظر نموده است. به الفاظ دیگر میتوان گفت که هر آنچیزیکه برای دریافت آن پولی میپردازیم، در حقیقت در حالت کمبود ویا قلت میباشد. اگر مواد خوراکی، لباس، خانه و صدها جنس دیگر به مقدار لایتناهی و غیر قابل حساب موجود میبود، هیچکس حاضر به پرداخت پولی برای دریافت آن نبود.

این قلت است که باعث بمیان آمدن علم اقتصاد گردیده است، تا بتوانیم با منابع در دست داشته خویش حداکثر نیازمندیهای خویش را پوره سازیم.

اگر منابع قلیل نمی بود چه میشد؟

اگر منابع در طبیعت به اندازه لامحدود و به دسترس همه بشکل رایگان قرار میداشت، همانگونه که از یک لحاظ به منفعت انسان تمام میشد، دیگر هیچ انسانی پیدا نمیشد که گرسنه باشد و یا برهنه و بی خانمان، اما از یک دید دیگر جهان هستی امروز را با خطرات شدیدی نیز مواجع میساخت.

این قلت است که انسان را وادار نموده تا راحتی خویش را رها کرده و بطرف محلات و دفاتر کاری خویش بروند و مشغول کار گردند، قلت همان پدیده ایست که انسان را مجبور به اختراعات و انکشافات بسیار عظیمی ساخته است.

اگر از روز اول طبیعت همه چیز را فراوان و رایگان و بدون کم و کاست به دسترس همه قرار میداد، انسان ضرورت احساس نمیکرد تا بالای زمین های زراعتی رفته، برای قلبه نمودن زمین، حیوانات را اهلی بسازد، لوازم زراعتی چون یوغ، تراکتور و صدها لوازم دیگر را بمیان آورد. هیچگاهی انسان مجبور نمیشد تا به تحقیقات بپردازد و تخم ها و بذرها را اصلاح سازد، حتی ارتباطات گسترده که امروزه میان انسانها بمیان آمده است، سر نخ آن همان قلت بوده که انسان را وادار به شناخت یگدیگر کرده تا بتوانند با همدیگر اجناس در دست داشته شان را تبادله کنند.

با آنکه شاید همه انسانها بخواهند تا، همه چیز به اندازه فراوان و رایگان باشد، تا انسان دیگر ضرورت به کار کردن را پیدا نکند، اما بدانید که در اگر انسان قادر به این کار هم شود، در اینصورت دنیا چهره دیگری بخود میگیرد، انسانها جز خوردن و خوابیدن و اینطرف و آنطرف گشتن کاری نخواهند داشت. چراکه این کارکردن و تلاش کردن برای بدست آوردن اجناس و ضروریات که در دسترس ما قرار ندارد ما را زنده نگهمیدارد.

در اخیر میخواهم این مطلب را با ارائه حکایت که در کتاب کیمیاگر پولیو کوئیلو خاتمه بخشم. در این کتاب حکایت شخصی پولدار و ثروتمندی ذکر میگردد که از روزگار جوانی که هنوز هیچ پولی در دست نداشت، آرزوی رفتن به بیت الله را داشت، این آرزو در وی چنان شور و شوق ایجاد کرد که او مجبور شد تا به تجارتی روگرداند و پول کافی برای رفتن به آنجا را بدست آورد. و حال که او یکی از پولدارترین مرد محله خود بحساب میشود، هنوز هم به بیت الله نرفته است، زیرا او معتقد است که با رسیدن به هدفش دیگر همه شور و شوق که به سینه دارد خاتمه پیدا میکند. دیگر هیچ دلیلی برای کار کردن برایش باقی نمیماند.

پس در نتیجه گفته میتوانیم که ولو قلت و کمبود منابع زندگی ما را با مشکلات مواجع میکند، اما با وجود آن هم یگانه مشوق و انگیزه زیستن هم بدست آوردن چیزهایست که هنوز بدسترس ما قرار نگرفته است.

مادر و پدرم

مادرم و پدرم

آنگاه که پایم توان رفتن نداشت

آنگاه که زبانم توان گفتن نداشت

تو بودی که دستم را گرفتی

تو بودی که حرف حرف زندگی را آموختاندی

بر تبسمم اشک میریختی و بر گریه ام هم

اشک اول از خوشی و اشک دیگر از غم

تو بودی که مرا عاشق او گشتاندی

تو بودی که آهنگ زندگیم را آموختاندی

تو بودی که خدایم را برایم فهماندی

تو بودی که با نامش شیطان را از من رهاندی

تو بودی که مرا بر جاده انسانیت کشاندی

ترا دوست میدارم چون

پیامبر خدا ترا دوستت میدارد

ترا دوست میدارم چون

خدمتت بهتر از خدمت بر دین خداست

ترا دوست میدارم چون

خدا جایگاه نیکوکاران را زیرا پایت قرار داد

نمیدانم آن شب های تار کرده ات را چگونه ادا کنم

نمیدانم آن بزرگی اسمت را به کدام زبان صدا کنم

نمیدانم آهنگت را به کدام گلو نوا کنم

نمیدانم چند جان پیدا کنم تا همه را به تو فدا کنم

نمیدانم خدمت خداکنم یا که خدمت شما کنم

فقط اینرا میدانم که به هر جا چشم افگنم

فقط تصویر ترا آنجا که نگاه کنم

س-ا-نیاز

نامه از قبر - قسمت سوم

قسمت سوم - ترجمهء از سیر احمد نیاز

 مادر جان، جانم مادرم! به آنچه میگویم خوب گوش فرا بدی، در قرآن و در احادیث پیامبر (ص) هر آنچه گفته شده از دل و جان قبول نما، آنها همه درست هستند، و حرف حرف آنرا در عمل پیاده کن، اشتباه مرا تو هم تکرار نکن، زمانیکه من در دنیا بودم قدر و واقیعت نعمات را نمیدانستم، در حالیکه زمانیکه به اینجا آمدم فهمیدم که همه نعمات بخاطر امتحان به اینجا بوده است، عبادات فرض و واجب را مکرراً و بدون کام و کاستی انجام ده، در زمان پیدا نمودن فرصت، با عبادات نافله خزینه خود را به اینجا افزایش بده، انسان خوب شو، در اینجا با خوبی ها بیا، در اینجا برای اضافه نمودن اعمالت هیچ فعالیتی موجود نیست، تمام سرمایه ات عبارت از آنچه که از دنیا آورده یی میباشد، بدین لحاظ باید زمانیکه از دنیا به اینجا میآیی با اعمال صالح باید آیی، سخن حضرت علی (ک): در دنیا عمل است و حساب نه و در آخرت حساب است و عمل نیست. را حالا دانستم. بخاطریکه در وضعیت من قرار نگیرید باز هم به شما مکرراً میگویم، سخن های مرا به دقت گوش کنید، بعد از هر نماز برای نجات از عذاب قبر دعای خود را از یاد نبرید، بخاطر آسان شدن هنگام مرگ سوره اخلاص را زیاد بخوان، هنگام مرگ خود را گُم مکن، از اینکه خداوند متعال صاحب رحمت بی پایان است امید کن، و آخرین نفسهای خود را به این امید بده، خواندن زیاد کلمه توحید را هیچگاهی احمال مکن، زیاد زیاد قرآن بخوان، و از ثواب خواندن قرآن به من هم ببخشا، حق بنده را زیاد رعایت کن مادر!. بخاطر منافع کوچک قلب را مشکنید، بخشایشگر و خوش برخورد باشید، مکافاتش را در اینجا میبینید، و در حالت مفلس نمی افتید، حسد، غیبت و سخن چینی مکنید، چی میشود گناهان که عذاب قبر تان را زیاد میسازد انجام ندهید، بخاطر که در اینجا با گناه نه آیید، با توبه نصوح توبه کنید.

در اینجا قیمترین سرمایه ترس از خداوند (ج) میباشد، از خداوند (ج) با محبت و با امید بترس، و این قیمترین سرمایه ات میگردد، و در اینجا بسیار به دردت میخورد. بعضاً هم چنین دعا کن که یا رب از ترس قهرت اوامرت را بجا آورده و از حرام هایت خود را به دور نگه کردم.

حیات بعد از مرگ و حیات قبر خود را باندیشید، بانیشید که دیروز چه بودم، امروز کی هستم، فردا چه خواهم شد. زیارت قبور نه تنها برای ما بلکه برای خود شما بسیار با اهمیت است. در زمان زیارت قبور ما متواضع باشید، کبر نکنید، روزی شما هم مانند ما خواهید شد، تفکر کنید، اعمال صالح و کارهای خوب تان را زیادتر بسازید، این برای نجات دنیا و آخرت تان سرمایه با ارزش میگردد، در زمان خرید و فروش سوگند مخورید، با پدر و مادر تان اکرام نمائید، دوستان تان را خوش بسازید، دعاهای نیک مردم را بگیرید، زیارت اقارب تان را احمال مکنید، هرگز کسی را فریب ندهید، عیوب و قصور و نقصان یکدیگر تان را جستجو نکنید، نماز در مسجد و در جماعت را دوام بدهید، بخل مورزید، از نعمات داده شده خداوندی بصورت مشروع استفاده کنید، جوانمرد باشید، فقط از لوکس و اسراف بپرهیزید، اگر میان تان خفگی های وجود داشته باشد، باهم آشتی کنید، در مقابل همدیگر تان درست باشید، بر زبان تان حاکم باشید، قلب مشکنید، کینه توز مباشید، راستگو باشید، فقرا را کمک کنید، حرام مخورید و اطفال تان را حرام مخورانید، زیارت همسایه های مریض تان را احمال مکنید، کارهای خیر تان، خاصتاَ کارهای باقی ماندنی تان را دوام بدهید، اینطور میشود که از آتش نجات پیدا کنید.

در مقابل حیوانات با شفقت باشید، میان تان سلام دادن را فراموش نکنید، به هرکس سلام بدهید، در آغاز هر کار خیرتان بسم الله را فراموش نکنید، شبهای قندیل برای نجات تان یک وسیله خوبی است، هرگز از آنها غافل مشوید، گناهای کوچک را کوچک حساب مکنید، ظلم مکنید و بددعای مظلوم را مگیرید، نماز تان را قضاء نکنید، دوامدار و بی کم و کاست ادا کنید، در اینصورت برکات و تاثیرات نماز تان را حتی در دنیا حس خواهید کرد، ادا کردن نماز شما را از کارهای نادرست و انکار دور ساخته و شما را باید یک مسلمان مثال بسازد.

قرآن تلاوت کنید، چرا که آن بزرگترین شفاعت کننده شما میگردد، در اینجا قبور را بیشتر قرآن روشن میسازد، چه میشود، شما مانند من غفلت نکرده و پشیمانی مکنید، فقط بسیار دقت کنید که فقط خواندن قرآن کافی نیست، ضرورت است تا آنرا در اعمال تان تطبیق کنید، آنچه که قرآن حلال و حرام نموده به دقت شناخته و انجام دهید، و هم باید بفهمید که اینجا هیچ گناهی پنهان نمی ماند، هرگز بخاطر اینکه کسی نمی بیند به گناه دست مزنید، چرا که حتی اورگانهای که گناه نموده هم در روز حساب به گناه شهادت میدهد، به آرزوهای غیر مشروع نفس های خود گوش مدهید، زود زود برای نفس خود نصحیت کنید، مرگ تان را تمنا مکنید، فقط برای مرگ تان آماده باشید، خداوند را زیاد ذکر کنید، اینطور است که از مریضی خطرناک غفلت نجات میابید.

در اینجا بسیار موضوعات دیگری هم است که برای شما ابراز نمایم، اما من به همین قدر اکتفا میکنم، مادر جان! و آخرین حروفم، با خدا و پیامبرش دوستی کرده، تابع قرآن باش، در اینصورت در صراط مستقیم میباشی. حضرت محمد (ص) را مرشید خود قرار ده، تا از راه درست منحرف مگردی، هیچ گاهی پشیمان نمی شوید، جهاد را با نفست انجام ده، هیچگاه محاسبه خودت را احمال مکن، هر روز انجام ده، در حساب اینجا آسانی میبینید، برای نصیحت اولاً نفست را مخاطب انتخاب کن، بخاطر رضای خالق همه مخلوقش را دوست داشته باش، شرف ایمان نصیب هر کس نمیگردد، آنرا خوب محافظت کن، اعمال صالح ات را فراموش مکن، اگر حیات آخرت را چون باغچه گُل میخواهی در دنیا تخم های خوبی را بکار، با احادیث رسول الله (ص) آنر آب بده، با قرآن آنرا پرورش کن، میوه و ثمرش را به همه مردم تقسیم کن. آن عمل صالح را که از دیگران توقع داری، اولاً در نفس خود عملی کن.

برای دیدار ما در جنت دعا کن

پسرت

(سیر احمد نیاز هم التماس دعا میکند)